خودروسازی در سال‌های اخیرفراز و نشیب های متعددی پشت سر گذاشته است. از یک‌سو، قوانین زیست‌محیطی هرروز شکل سخت گیرانه تری صورت می‌گیرند و خودروسازان مجبورند برای تطبیق با این قوانین اصلاحاتی در موتور، سیستم احتراق و شکل آئرودینامیکی بدنه ایجاد کنند تا مصرف سوخت و میزان آلایندگی را به حداقل برسانند. از سوی دیگر، تقاضا برای سوخت پاک روبه افزایش است و این مسئله سبب شده تا شرکت‌هایی مانند تسلا از فرصت استفاده کنند و جای پای مستحکمی در بازار خودرو برای خود ایجاد کنند. تسلا در سال ۲۰۰۳ تأسیس‌شده است و در کنار تولید خودروهای برقی، در زمینه تولید صفحه‌های تبدیل انرژی تابشی خورشید و ذخیره انرژی نیز فعالیت می‌کند. این شرکت، که در لیست فورچون ۵۰۰ قرار دارد، ۳۷ هزار نفر را در استخدام خود داشته و در سال ۲۰۱۷ به درآمدی بالغ‌بر 7/11 میلیارد دلار دست‌یافته است.


فاصله تأسیس تسلا تا عرضه نخستین خودروی تولیدی این شرکت به ۵ سال می‌رسد. تسلا در ابتدای فعالیت خود با خودروسازان دیگر مانند تویوتا و دایملر برای تولید قطعه همکاری می‌کرد و هم‌زمان به تحقیق روی ساخت خودروی کاملاً الکتریکی می‌پرداخت. در آن زمان، شرکت جنرال موتورز، که یکی از سه شرکت اصلی ساخت خودرو در آمریکاست، تولید نسل دوم خودروهای الکتریکی خود با برند ای وی وان را، که به شکستی تجاری شباهت داشت، متوقف کرده بود و به نظر می‌رسید تولید انبوه چنین خودروهایی توجیه اقتصادی ندارد. مؤسسان تسلا با توجه به تخصص و علاقه‌شان سعی کردند از این فرصت برای راه‌اندازی شرکتی استفاده کنند که با نوآوری‌هایش درزمینه به کارگیری انرژی الکتریسیته در خودرو، این صنعت را متحول سازد.

در این میان، بزرگ ترین مانع تجاری کردن خودروهای الکتریکی و تبدیل این خودرو از وسیله‌ای لوکس به گزینه‌ای در دسترس برای متقاضیان خرید خودرو بود. مؤسسان اولیه تسلا، مارک تارپنینگ و مارتین ابرهارد، برای آنکه به این هدف دست پیدا کنند، به فاصله اندکی ایلان ماسک را نیز به جمع سهامداران و اعضای هیئت‌مدیره افزودند. ایلان ماسک مؤسس پی پال ، اسپیس ایکس و نورالینک است و یکی از شخصیت‌های شناخته‌شده در ایده پردازی و نوآوری به شمار می‌آید و حضور او در جمع افراد کلیدی تسلا می‌توانست وزنه مؤثری در پیشبرد هدف این شرکت برای توسعه ایده خودروهای الکتریکی باشد.


تسلا، در نخستین گام، استراتژی کوتاه‌مدتی برای تولید خودروی الکتریکی در کلاس خودروهای اسپورت با عملکردی هم‌سطح خودروهای اسپورت موجود در بازار در نظر گرفت. اما چشم‌انداز اصلی شرکت تولید انواع خودرو ازجمله خودروهای کم‌هزینه و مناسب برای متقاضیان طبقه متوسط جامعه بود. تولید خودروی اسپورت علاوه باآنکه نگرش بازار را به عملکرد خودروهای الکتریکی تغییر می‌داد، گزینه کم دردسری برای ورود میان جمع خودروسازان بود و حساسیت دیگر خودروسازان به ایده تسلا را هم برنمی‌انگیخت. تسلا برای دنبال کردن این آیده به دنبال مشارکت با تعدادی از شرکت‌های مطرح جهانی رفت و قراردادی با گروه خودروسازی لوتوس انگلستان برای تولید شاسی خودرو و قراردادی با پاناسونیک برای تحقیق و توسعه در زمینه کارایی باتری‌ها و تولید باتری‌های پرتوان‌تر منعقاد کرد.

به علاوه، تسلا طی همکاری با شرکت‌های فرانسوی تلاش کرد بدنه های سبک تر و مقاوم تری از جنس فیبرکربن بسازد تا میزان مصرف انرژی کاهش یابد.و سه سال پس از این قراردادها، مهندسان تسلا موفق شدند اتومبیلی با نام رودستربسازند که از باتری‌های لیتیم-یون استفاده می‌کرد و با یک بار شارژ می‌توانست مسافتی در حدود ۳۲۰ کیلومتر را بپیماید. تسلا طراحی و ساخت این خودرو را از صفر آغاز نکرد، زیرا ریسک ارزیابی این ایده بسیار زیاد بود و شرکت تمایل داشت با مدیریت زمان عرضه محصول به بازار و کاستن از هزینه های تولید، ریسک ایده خود را به حداقل برساند. به همین دلیل، مسابقه ای برای طراحی خودروی الکتریکی برگزار شد و مهندسان گروه خودروسازی لوتوس دراین مسابقه به پیروزی رسیدند. این پیروزی مقدمه ای بر همکاری نزدیک دو شرکت شد و تسلا از ظرفیت خالی تولید کارخانه لوتوس، شاسی مشترک میان یکی از خودروهای لوتوس و رودستر و همچنین، زنجیره تأمین این شرکت استفاده کرد.


استراتژی تسلا برای آزمایش ایده اش کاملاً موفقیت آمیز بود و این شرکت توانست با صرف هزینه ای اندک و در کوتاه ترین زمان ممکن مدل رودستر را در سال ۲۰۰۸ به بازار عرضه کند. بخش مهمی از این توفیق به بکارگیری باتری‌هایی بازمی گشت که به رودستر امکان طی مسافت زیادی به ازای هربار شارژ می‌داد. بخش دیگر این موفقیت به حضور ماسک در جایگاه مدیرعاملی این شرکت مربوط می شد. او توانست علی رغم تبعات بحران مالی سال ۲۰۰۸ سلا را در تداوم مسیر نوآوری‌هایش هدایت، و از ورشکستگی این شرکت نوپا جلوگیری کند. موفقیت ناشی از عرضه رودستر، تسلا و پاناسونیک را برای همکاری های بیشتر در زمینه باتری ترغیب کرد و پاناسونیک در سال ۲۰۰۹ قرارداد پرسروصدایی برای تأمین باتری با تسلا منعقد کرد و سپس، در سال ۲۰۱۰ با سرمایه گذاری ۳۰ میلیون دلار در تسلا به شریکی استراتژیک برای این خودروساز نوظهورتبدیل شد.


تسلا برای پیشبرد ایده محوری اش مبنی بر تولید خودروهای کم‌هزینه ومناسب برای متقاضیان طبقه متوسط جامعه ایده های دیگری هم به اجرا درآورد. خودروهای الکتریکی بازار ناشناخته ای بود و شرکت‌های خود بازار را در میان اولویت های اساسی شان قرار نداده بودند. تسلا، با رهبری ایلان ماسک، به تأمین کننده قطعه برای شرکت‌های خودروسازی بزرگ مانند تویوتا و دایملر تبدیل شد. این کار به تدریج سبب سرمایه گذاری بیشتر این شرکت ها در بازار خودروهای الکتریکی می شد و نتیجه این اقدام سرمایه گذاری روی توسعه جایگاه های شارژ خودروهای الکتریکی، جلب نظر مصرف کنندگان به این نوع خودروها و، درنهایت، بزرگ تر شدن این بازار بود.

به علاوه، تسلا به سبب در اختیار داشتن نقش پیشرو در بازار خودروهای الکتریکی توانست بخشی از سهامش را به این دو شرکت بفروشد و تأمین مالی برای پیشبرد ایده هایش را تسهیل کند و با شریک کردن این دو شرکت در پروژه هایش، شتاب بیشتری به توسعه بازار خودروهای الکتریکی ببخشد. در فاصله سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲، تسلا موفق به فروش ۲۲۵۰ دستگاه از رودستر در ۳۱ کشور مختلف شد. شاید این میزان فروش در نگاه اول رقم چشمگیری به شمار نیاید، اما باید توجه داشت که رودستر خودرویی اسپورت بود که سرمایه گذاری هنگفتی برای تولید آن نشده بود و زنجیره خدمات پس از فروش و جایگاه های شارژ خاصی هم نداشت.
تسلا از تابستان سال ۲۰۱۱ روند اخذ سفارش های جدید برای رودستر را متوقف کرد. سنجش بازار نشان دهنده آینده خوبی برای خودروهای الکتریکی بود و مشارکت های متعدد تسلا با لوتوس، پاناسونیک، برگ وارنر(در زمینه جعبه دنده) دانا (در زمینه افزایش کارایی باتری و موتور)، تویوتا و دایملر به تدریج قابلیت حرکت به سوی تولید مستقل خودروی سواری را فراهم کرده بود.تسلا، با جذب یکی از طراحان ارشد شرکت مزدا، مدل جدیدی با نام تسلا اس طراحی کردو پس از نمایش عمومی این خودرو در تعدادی از نمایشگاه های اتومبیل در سراسر دنیا، آن را در سال ۲۰۱۲ به بازار عرضه کرد و توانست در آن سال ۲۶۵۰ دستگاه از تسلا اس را به فروش برساند.

به علاوه، تسلا این مدل و با ظرفیت های مختلف باتری و قدرت موتورهای متفاوت تولید می‌کرد و این تنوع منجر به تناسب خودروهای الکتریکی با نیازهای متفاوت شده بود. این تنوع باعث شد فروش واقعی تسلا اس با رشدی حیرت انگیز از ۲۶۵۰ دستگاه در سال ۲۰۱۲ به ۲۲۴۴۲ دستگاه در سال ۲۰۱۳ برسد و متقاضیان تسلا اس مجبور به تحمل مدت زمان زیادی برای تحویل خودروشان شوند. رقم واقعی فروش تسلا اس در سال ۲۰۱۶ به چیزی در حدود ۵۱ هزار دستگاه رسید و شرکت تسلا توانسته است در سال ۲۰۱۷ بیش از ۵۴ هزار دستگاه از این مدل را بفروشد. بدین ترتیب، به نظر می‌رسد چشم‌انداز بلندمدت تسلا تا حد زیادی محقق شده باشد و این شرکت بخش دوم از استراتژی نوآوری اش را با موفقیت پیاده سازی کرده باشد؛ اما قیمت نسبتا بالای این خودرو همچنان مانع از تحقق کامل چشم‌انداز تسلا شده بود و به همین دلیل، دامنه ایده پردازی ها و ایده ازمایی های تسلا وایلان ماسک در این نقطه متوقف نشد.
تسلا، پس از موفقیت اولیه مدل تسلا اس، مدل شاسی بلند با همان موتور و با نام تسلا ایکس را تولید و در سال ۲۰۱۵ به بازار عرضه کرد و بدین ترتیب با سعی و خطایی هوشمندانه، راهی به بازار خودروهای کراس آور پیدا کرد. اگرچه فروش تسلا ایکس در سال ۲۰۱۵ بسیار ناامیدکننده و در حد ۲۱۲ دستگاه بود، اما بازار و متقاضیان خودروهای لوکس روی خوشی به این محصول جدید نشان دادند و در سال ۲۰۱۶ بیش از ۲۵ هزار دستگاه و در سال ۲۰۱۷ بیش از ۴۶ هزار دستگاه از تسلا ایکس به فروش رسید. پس از این خودرو، شرکت مدل دیگری بانام تسلاتری طراحی وآن را در ابتدای سال ۲۰۱۷ با قیمتی معقول ترونزدیک تر به چشم‌اندازش به بازار عرضه کرد. خبر عرضه این مدل در ماه های نخست منجر به ثبت سفارش ۳۲۵ هزار دستگاه از آن شد و تا تابستان ۲۰۱۷ به ۴۵۵ هزار دستگاه رسید.

تسلا، به واسطه آزمایش مستمر ایده طراحی و تولید خودروهای الکتریکی، پیشرفت چشمگیری در مسافت طی شده به ازای هر بار شارژ به دست آورده است و دو مدل مختلف تسلاتری به ازای هر بار شارژ مسافت ۳۵۰ و۵۴۰ کیلومتری را طی می کنند. قدم بعدی تسلا ساخت خودروهای الکتریکی خودران است. ایده های مؤسسان و مدیران تسلا زمانی باورهای رایج درباره خودروهای الکتریکی را به چالش کشید و نوید دنیای پاکتروسبزتری داد و حالا ممکن است نگاه ما را به رانندگی عوض کند و نوید دنیایی را بدهد که سهم آسیب های مالی و جانی ناشی از تصادف های رانندگی در آن به حداقل برسد.


شهود و تحلیل هم‌زمان

یکی از افسانه های مدیریتی این است که سازمان ها برای حرکت به سوی آینده ای آرمانی به برنامه ریزی های استراتژیک پیچیده و همراه با جزئیات دقیق نیاز دارند. اما آنچه حقیقت دارد این است که بسیاری از شرکت ها و سازمان های پیشرو براثر تجربه، سعی و خطا یا حتی بهره گیری از فرصت ها و مقداری خوش شانسی به جایگاه آرمانی امروزشان دست‌یافته اند. درواقع ، آنچه اکنون دوراندیشی و تدبیر به نظر می‌رسد، گاهی حاصل تکامل هدفمند بوده است و شرکت‌های آرمانی امروز مسیر تکامل زیستی را پیموده اند. به همین دلیل، ممکن است مطالعه کتاب منشأ انواع اثر چارلز داروین برای شناختپاره ای از دلایل کامیابی های شرکت‌های آرمانی از هر متن و نوشته مرتبط با برنامه ریزی استراتژیک مفیدتر باشد.


اگر بخواهیم واقع بین تر باشیم، باید به نکته ای اشاره کنیم که جیم کالینز و جری پوراس پس از شش سال بررسی و تحقیق درباره هجده شرکت آرمانی در کتابشان به آن اشاره کرده اند. پیشی گرفتن شرکت‌های آرمانی از رقبایشان ناشی از دو گونه حرکت است: پیشرفت های تکاملی و پیشرفتهای برنامه ریزی شده. پیشرفت های برنامه ریزی شده روشن و بدون ابهام اند و مقصد و مسیر آنها کاملاً مشخص است. در نقطه مقابل، پیشرفت های تکاملی همراه با ابهام اند، زیرا ممکن است ایده ها و فرضیه هایی مطرح شوند که در مواجهه با تحولات دنیای واقعی اشتباه باشند و ابطال شوند.


می توان اینگونه پیشرفت ها را به هرس تشبیه کرد، زیرا در چنین حرکت هایی همیشه فرضیه های جدیدی ایجاد می شود و پس از حذف (ابطال) فرضیه های اشتباه، برای دسترسی به منفعت استراتژیک به دنبال آزمون فرضیه های باقی مانده می رویم.تفکر استراتژیک مبتنی بر سعی و خطای هوشمندانه یا همان ایده پردازی و ایده آزمایی است. سازمان های موفق امروزی، در کنار قابلیت ها و منابعی مانند سرمایه انسانی و دانش، به قابلیت ایده پردازی و ایده آزمایی مجهزند.

تحولات تکنولوژیک، آشفتگی محیطی، جریان سریع اطلاعات و عدم قطعیت های بازار شرایطی را پدید آورده است که این قابلیت ارزش استراتژیک فراوانی پیدا کند و سازمان های مجهز به این قابلیت جرئت کنند تا با جست وجوی آزمایش پیاپی، پیش فرض های قدیمی یا نادرست را کنار بگذارند و ایده های جدیدی برای دسترسی به منفعت های استراتژیک دنبال کنند. در اختیار داشتن چنین قابلیتی نیازمند ترکیب تفکر شهودی و تحلیلی است. سازمان با تفکر شهودی توانایی ایده پردازی و نگرش خلاقانه به مسائل را پیدا می کند و با تفکر تحليل امکان ایده آزمایی و قضاوت درباره ایده ها را کسب می کند. بدین ترتیب، تفکر استراتژیک، با حل پارادوکس تفکر شهودی-تفکر تحلیلی و ایجاد قابلیت ایده پردازی و ایده آزمایی، سازمانها و سیستم ها را برای رویارویی با مسائل پیچیده دنیای امروزی توانمند می‌کند.

1005 1
منبع : ذهن استراتژیست : تکنیک های کاربردی تفکر استراتژیک در سطح ملی، سازمانی، و فردی
نوشته : مجتبی لشکر بلوکی سید حسین جلالی.

لینک مطلب :rmcg.ir/1005